آموزش و تولید محتوای الکترونیکی دروس

دنیای پیرامون ما (فیزیک)

آموزش و تولید محتوای الکترونیکی دروس

دنیای پیرامون ما (فیزیک)

کشف رمز ۲

کشف رمز ۲

محمد علی طاهری

عارف پی برده که ناموزونی ساز وجودی انسان، بر اثر حرکت‌های غلط خود او بوده که باعث گشته تا ساز ما از کوک اصلی خارج شده و صدای ناموزونی از آن شنیده شود. لذا عارف به دنبال آن است که مطرب یک بار دیگر،‌ ساز وجود ما را کوک نموده و از ناموزونی برهاند.

بیا مطربا، سـاز کن چنگ را    به نالـش در آر آن پر آهـنگ را

بیــا مطربا، ساز کن پرده را    بسوز این دل عشـق پرورده را

(امیر خسرو دهلوی)

مطرب ساده، ســـاز بنواز     کامشب، شب بزم عاشقانست

(عطار )

و یا به قول حافظ:

مطرب چه پرده ساخت، ‌که در پرده‌ی سماع

بر اهل وجــد و حال، در های و هوی بسـت

اوست که بی‌نظیرترین قطعه‌ی خود را نواخته و به انسان تقدیم نموده؛ اثر شکوهمند خود را که با ساز حیرت‌انگیزش، ‌نوای عشق را برای انسان به اجرا در آورده است:

مطرب عشق، عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر نغمه که زد، راه به جایی دارد

(حافظ)

به دنبال طرح موضوع آفریده شدن جهان هستی از «حرکت»، وا‍ژه «رقص» در دنیای عرفان را به عنوان معادل واژه «حرکت» بیان کردیم. سپس ‌با استناد به این که هر آنچه از حرکت ایجاد شده باشد، ‌مجازی است، به این نتیجه رسیدیم که جهان هستی نیز مجازی می‌باشد. حال این موضوع را در دنیای عرفان مورد بررسی قرارداده و نشان می‌دهیم که عرفا نیز به مجاز بودن عالم هستی وقوف کامل داشته‌اند. بدین منظور به بررسی دقیق‌تر برخی از سروده‌های آنها می‌پردازیم:

جز خیالی چشم تو، هرگز نبیند از جهان

از خیال جمله بگـذر، تا جهـــان آید پدیــد

(عطار)

در این جا عطار به این نکته اشاره دارد که آنچه را که در مقابل چشمان ما قراردارد، همگی مجاز بوده و مانند خیالی می‌باشد و جهان اصلی بعد از کنار زدن این پرده‌ی خیال، هویدا می‌گردد (که خود موضوع قابل بحث دیگری است.)

در این مورد مولانا می‌فرماید:

لاجرم سرگشته گشتیم ، در ضلال

چون حقیقت شد نهان، پیدا خیال

و در جایی دیگر می‌فرماید:

علمی کـه تـو را گـره گشــاید، بطلــب

زان پیش کـه از تـو جان بر آید، بطلــب

آن نیست که هست می‌نماید، بگـذار

آن هست که نیست می‌نماید، بطلب

در این جا مولانا صحبت از آن دارد که عوامل مجازی خود را به ما تحمیل نموده و به شکل «هست» ظاهر شده و جای «هست حقیقی» را گرفته است. او نیز تاکید دارد که اگر این «هست مجازی» را کنار بگذاریم، به دنبال آن «هست حقیقی» پیدا می‌گردد. او به خوبی فهمیده است که در دل جهان هستی به غیر از هوشمندی الهی، ‌چیز دیگری وجود ندارد.

غیر خـدا، در دو جهـان هیچ نیســــت

هیچ نگـو غـــیر، که آن هیچ نیســــت

این کـــمــــر هـســتی مـوهـــــــوم را

چون بگشـایی، به میان هیچ نیست

(اوحدی مراغه‌ای)

سایر عرفای ایران نیز، ‌همگی این نظر را داشته‌اند؛ برای مثال شاه نعمت الله ولی، تعریفی از «‌عالم» ارایه داده و آن را در واقع «نقش و خیالی» خوانده و تاکید دارد که معنی اصلی این مطلب را محققان می‌دانند؛ زیرا افراد معمولی این گفته‌ها را صرفاً به این معنی می‌پندارند که دنیا ارزشی ندارد و زود گذر است و نباید به آن دل بست.

نقش و خیالی است، ‌که عالم خوانند

معــنی ســـخـن، مـحقــقان می‌دانند

(شاه نعمت الله ولی)

و یا:

نقشی اســـت، خیال عالم ای یار

خوابی است، تو هم بخواب دریاب

شیخ محمود شبستری نیز به روشنی به «وهم» بودن آنچه که با آن سرو کار داریم، اشاره دارد:

تو در خوابی و این دیدن، ‌خیال اســت

هر آنچـــه دیــده‌ای از آن، مثال اســت

بــه روز حشـــر، چـــون گردی تـو بیدار

ببینی کین همه، وهـم اســت و پندار

عرفای ما همگی به صراحت عنوان می‌کنند که آنچه را می‌بینیم، ‌حواب و خیال است و ما در واقع مانند کسی هستیم که در خواب به سر می‌برد و در جایی این پرده‌ی «وهم» در روز محشر بیفتد، متوجه خواهیم شد که آنچه را که می‌دیدیم و حقیقت می‌پنداشتیم، ‌وهم و پندار و خیالی بیش نبوده است و در اصل حقیقت چیز دیگری بوده است. شرمنده و خجالت زده کسی خواهد بود که اسیر این مجاز بوده و به ماهیت اصلی آن پی نبرده است.

فردا که پیشگاه حقیقت شـود پدیـد

شرمنده رهروی که نظر بر مجاز کرد

(حافظ)

در واقع ما مجاز باز بوده‌ایم و یا به تعبیر بعضی دیگر از عرفا، اهل مجاز بوده و در مجاز غرق گشته و در واقع فریب مجاز را خورده‌ایم. همان مجازی که خود را به جای حقیقت، به چشمان ما تحمیل نموده است.

دانی ز چه روســت، توبـه ناکردن من

زیرا که حرام نیست، ‌می خوردن من

بر اهـل مجاز است، به تحقیق حرام

مــی خوردن اهــل راز، بـر گـردن من

(خیام)

توضیح مولف: می خوردن = نوشیدن از شراب آگاهی و وحدت الهی

رمـز خلقـت، به ما نگفتـه کسی

این حقیقت، مپرس از اهل مجاز

(پروین اعتصامی)

اهل مجاز چه کسانی هستند؟

اهل مجاز کسانی هستند که دنیا را «‌حقیقت» می‌پندارند و شدیداً به آن سرگرم شده و این را نمی‌دانند که به چه منظوری روی زمین آمده‌اند؟ ‌چه چیزهایی را باید فرا گرفته و به درک آن نایل شوند؟

جهان هستی همانند عکسی از روی اوست که در آیینه‌ی هستی انعکاس یافته است و آنچه را که مشاهده  می‌کنیم، تجلی الهی محسوب شده، هر کجا را که نگاه کنیم، پرتو روی اوست:

اینما تولوا فثم وجه الله. (بقره – 115)

به سروده‌ی سهراب سپهری:

کعبه‌ام بر لب آب، کعبه‌ام زیر اقاقی هاست،

کعبه‌ام مثل نسیم، ‌می‌رود کوه به کوه، می‌رود دشت به دشت،

حجر الاسود من، ‌روشنی باغچه است.

و یا حافظ می‌سراید:

عــکــس روی تـو، چـــو در آینــه‌ی جـــام افتاد

عارف از پــــــرتو مـــی، ‌در طمــــع خـــام افتاد

این همـه عکس می و نقش مخالف که نمود

یک فروغ رخ ساقی اســت کــه در جـــام افتاد

حسن روی تـو، به یک جلـــوه که در آیینه کرد

این همـــه نقش، در آیــــینه‌ی اوهـــــام افتاد

زمانی که راجع به حقیقت صحبت می‌کنیم، باید مشخص شود که منظور ما از حقیقت، در کدام سطح است؟ مثلاً زمانی که جلوی آیینه ایستاده‌ام، در مقایسه «من» با «تصویر من در آیینه»، «من» حقیقت دارد و «تصویر در آیینه»، مجاز است. اما در مقایسه‌ای دیگر، من و آینه و تمام جهان هستی در مقابل «شعور کیهانی» مجاز بوده و شعور کیهانی «حقیقت» است. به همین ترتیب زمانی که شعور کیهانی را با سطح بالاتر یعنی خداوند مقایسه کنیم، شعور کیهانی، مجاز بوده و خداوند «حقیقت محض» است:

از رابطه‌ی بالا متوجه می‌شویم که فقط یک حقیقت مطلق وجود دارد و غیر از آن همه چیز مجازی است.

کل شی هالک الّا وجهه (قصص-88)

حافظ چنین سروده است:

به می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید

که سالک بی خـبر نبود ز راه و رســم منزل‌ها

زمانی که پیر روشن ضمیر (آگاه) اعلام کرد: «از آگاهی زمین را لبریز کن»، مراد این است که آگاهی‌های خود را به همه برسان.

و در همین رابطه سهراب سپهری می‌گوید:

... قبله ام یک گل سرخ، جانمازم چشمه، مهرم نور، دشت سجاده‌ی من...

توضیح مولف:

می = آگاهی

سجاده = ‌محل سجده گاه، ‌زمین

 

کشف رمز

در فیزیک مدرن، "‌ماده"، موج متراکم است و موج نیز خود "حرکت" تلقی می‌شود، پس همه‌ی جهان هستی (چه از بعد ماده نگاه شود و چه از بعد انرژی) از موج ساخته شده و موج نیز از "حرکت" به وجود آمده است. ‌با توجه به این که جهان هستی از حرکت آفریده شده است، لذا جلوه‌های گوناگون آن نیز ناشی از حرکت است. نظر به این که هر جلوه‌ای که ناشی از حرکت باشد، مجازی است، ‌در نتیجه جهان هستی مجازی بوده و حقیقت وجودی ندارد. به دنبال پی بردن به این موضوع که جهان هستی از حرکت به وجود آمده است، سوال دیگری را مطرح می‌کنیم:

چه عاملی، به بی نهایت حرکت موجود در جهان هستی جهت داده است به گونه‌ای که از میان این همه حرکت، سیستم کاملاً سازمند و هدفمندی، تجلی پیدا نموده است؟

بنابراین، ماده و انرژی و یا به عبارت دیگر ساختار جهان هستی، از هوشمندی و یا شعور و آگاهی به وجود آمده است. پس در اصل:

ما سمیعیم و بصیریم و هوشــیم    با شما نامحرمان مـا خامشـــیم

چون شما سوی جمادی می‌روید     محرم جان جمادان چون شـــوید

از جمـــــادی عالـــــم جان‌ها روید     غلغل اجزای عالـــــم بشـــــــنوید

فاش تســــــبیح جمـــــادات آیدت    وســـــوســــه تاویل‌ها نـــر بایدت  

( مولانا )

نظر به این که هوشمندی حاکم بر جهان هستی، می‌بایستی خود از جایی ایجاد شده و در اختیار منبعی باشد، این منبع را صاحب این هوشمندی دانسته، «خدا» می‌نامیم.

با توضیحات ارائه شده، ‌می‌توان گفت که در هر لحظه سه عنصر در جهان هستی موجود است: آگاهی، ماده و انرژی. برای مثال، بدون وجود آگاهی انسان قادر نیست ماده و انرژی را در اختیار داشته باشد و بدون داشتن آگاهی و اطلاعات نمی‌تواند از آن ها استفاده‌ی هدفمندی داشته باشد.

پس ساختار اصلی جهان هستی، آگاهی یا شعور می‌باشد که ماده و انرژی از آن به وجود آمده‌اند. بنابراین، در هر لحظه سه عنصر در جهان هستی وجود دارد که آن ها را

می‌توان مطابق شکل زیر نشان داد:

جهان مجازی در دنیای عرفان

با توجه به مطالب فوق و با کشف رمزهای صورت گرفته، متوجه می‌شویم که حرکت، هوشمندی و جهان مجازی در دنیای عرفان، ‌موضوعی شناخته شده بوده است و عرفای ما به احتمال بسیار قوی به آن پی برده‌اند زیرا به بیان‌های مختلف، آن ها را در اشعار خود منعکس نموده‌اند.

در این جا برخی از سروده‌های عرفای ایران را مورد بررسی اجمالی قرار می‌دهیم. در وهله‌ی اول متوجه می‌شویم که آن ها نیز مبحث حرکت را شناخته‌اند، ولی با زبان مخصوص و لطیف خود آن را توصیف نموده‌اند. برای مثال، حرکت را به رقص تشبیه کرده‌اند. در این جا به سروده‌ای از مولوی اشاره می‌کنیم که با چه دقت و ظرافتی، تصویر زیبایی از زبان ذره را عرضه می‌کند:

ما بر در و بام عشــق، ‌حیران    آن بام، کـــــه نردبان ندارد

هر ذره، پراز فغان و غوغاست    اما چـــــــه کند، ‌زبان ندارد

رقص اســــــت، ‌زبان ذره زیرا    جز رقــــص دگـر، ‌بیان ندارد

( مولوی )

این سروده به طور دقیق نشان می‌دهد که او به طریق شهودی به این نکته پی برده که ذرات عالم هستی با زبان رقص، به گیتی معنا و مفهوم داده‌اند. شاعر به این حقیقت پی برده که میلی درونی (شعور کیهانی) هر ذره را به رقص و حرکت وادار می‌کند و نکته‌ی مهم در این حرکت، هدفمندی آن است که ذره را به مقصدی خاص هدایت می‌کند.

یکی میل اســــت با هـــر ذره‌ی رقاص    کشان هــر ذره را تا مقصـــد خــاص

اگر پویی ز اســــــفل تا بـــه عـــــــالی    نبینی ذره‌ای زیــن میـــــل خـــــالی

همین میل است اگر دانی همین میل    جنیبــت در جنیبــت، ‌خیـل در خیـل

ســــــر این رشـــــــته‌های پیچ در پیچ     همین میل است باقی هیچ برهیچ

از این میل اســت هر جنبش که بینی    بـه جســـم آســـــمانی تـــا زمینی

بـــه هـــــــــر طبعی نهــــــــاده آرزویی    تک و پو داده هـــر یک را بـــه سـویی

( وحشی بافقی )

ملاحظه شد که با دید علمی، جهان هستی از "حرکت"‌ به وجود آمده؛ اما از دید عارف، جهان هستی از رقص آفریده شده که در واقع همان "حرکت" است، اما با بیانی شیرین‌تر و توصیفی ظریف‌تر. به دنبال این تعبیر، نیاز به توصیف‌های دیگری پیش می‌آید که باعث می‌شود زبان عارف با زبان قشرهای دیگر تفاوت اساسی داشته باشد. مثلاً، برای این که "رقص" داشته باشیم، باید "آهنگ" وجود داشته باشد؛ و برای اینکه آهنگی نواخته شود، وجود "ساز" الزامی است؛ و برای نواختن ساز نیز به "‌مطرب" نیاز است.

از این رو، سروده‌های عرفا پر از واژه‌های رقص، آهنگ، ‌ساز و مطرب است و انسان‌های خارج از دنیای عرفان که با این اصطلاحات سروکاری ندارند، به این گفته‌ها با دیده شک و تردید و بعضی مواقع با دیده‌ی تکفیر نگاه کرده و دنیای عرفان را متهم به تمایل به لاابالیگری و دعوت مردم به عیش و طرب و بی‌خیالی کرده‌اند؛ لذا با کشف رمز و توضیح دقیق، در صدد تبرئه‌ی دنیای عرفان برآمده و نشان می‌دهیم که این تصورات، ‌سوء تفاهمی بیش نبوده و کلام عرفای این مرز و بوم، عمیق‌تر از این

ظاهربینی‌ها است. به قول حافظ:

جنگ هفتاد و دو ملت، ‌همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت، ‌ره افسانه زدند

پس بررسی موضوع رقص به مطرب رسید؛ بالاترین حدیثی که انسان می‌تواند درباره‌ی آن بحث کند، مطربی است که می‌تواند چنان سازی بنوازد که با آهنگ آن همه‌ی ذرات عالم هستی به رقص آمده و با رقص خود به عالم، معنا و مفهوم و هدف بدهند. این چه مطربی است که می‌تواند با آهنگ ساز خود، چنین غوغایی بر پا کند؟

حدیث مطرب، حدیث خداوند است که با نواختن سازی دل‌انگیز، همه‌ی ذرات عالم هستی را به رقص و پایکوبی واداشته، ‌ارکستر سمفونیک عظیم و حیرت انگیزی به پا داشته که تصور آن برای انسان محال است؛ و به دنبال آن رقصی موزون که همه‌ی عالم را فرا گرفته است. پس در دنیای عرفان،‌ ترتیب زیر را داریم:

در نمودار فوق، ملاحظه می‌شود که خداوند، «هوشمندی» را (که معادل «‌ساز» است) ‌خلق نموده و از این هوشمندی، قوانین حاکم بر جهان هستی پدیدار گشته است. بدین ترتیب اراده‌ی خداوند، بر جهان حکفرما شده است و برگی از درخت نمی‌افتد، مگر در چارچوب اِذن و اجازه خداوند؛ که همان قوانین اوست.

قوانین نیز اعداد را به وجود آورده و به عبارتی جهان هستی از اعداد ساخته شده است و اعداد تعیین کننده‌ی چگونگی جهان هستی بوده و چندین عدد ثابت، ‌تعیین کننده وقایع آن هستند که ما هم اکنون می‌توانیم روی کره زمین زندگی کنیم (مانند عدد ثابت سرعت نور، ‌ثابت پلانک، ‌ثابت پی، ثابت نپریان، ثابت آووگادرو و...) اعداد متغیر نیز به نوعی دیگر چنین نقشی را ایفا می‌کنند (مثلاً فاصله‌ی زمین از خورشید، ‌شتاب جاذبه زمین و...) حتی تغییر جزیی در هر یک از اعداد بالا، بود و نبودما را برای همیشه رقم می‌زند و تغییر مقدار آنها در آینده می‌تواند مرگ و زندگی انسان را تعیین نماید.

بلی چنین دقتی در اعداد و نواختن چنان آهنگ موزونی، جز از خداوند بر نمی‌آید. سازی که بی‌ساز است و صدای آهنگ آن را فقط عارف است که می‌تواند با گوش جان بشنود و آن را به تصویر قلم کشیده و در برابر دیدگان ما قرار دهد؛ اما کسی که چنین آهنگی را نشنیده باشد، طبیعی است که آن را انکار نموده و تکفیر نماید هر چند که به گونه عقلانی درباره‌ی توانایی خداوند صحبت‌ها و قلم فرسایی‌ها نماید.

گر چه بی ساز است، ‌ساز مطرب عشاق ما     گر نوازد ســـاز مــا، ‌ســـاز گــردد عاقبت

خسوف و کسوف

انسان از دیرباز توجه بسیاری به آسمان داشت و به فراخور زمان و با توجه به رشد و پیشرفت در سطوح مختلف علمی توجه بشر به آسمان این فضای بی کران دوچندان گشت . کره ی ماه تنها قمر زمین د ر میان سایر اجرام سماوی توجه انسان را به شکلی شگرف به خود جلب کرد. زیرا این قمر زیبا از یک سو اسطوره ی ذهن و فکر بشر بود و از سوی دیگر تاثیرات آن بر زمین انکار نشدنی است. سمفونی حرکت ماه و زمین در مدارهای خود ،پدیده هایی زیبا و کم نظیر را خلق می کند که بی شک دلیلی بر عظمت و دقت آفرینش گیتی می باشد.مقدمه: انسان از دیرباز توجه بسیاری به آسمان داشت و به فراخور زمان و با توجه به رشد و پیشرفت در سطوح مختلف علمی توجه بشر به آسمان این فضای بی کران دوچندان گشت . کره ی ماه تنها قمر زمین د ر میان سایر اجرام سماوی توجه انسان را به شکلی شگرف به خود جلب کرد. زیرا این قمر زیبا از یک سو اسطوره ی ذهن و فکر بشر بود و از سوی دیگر تاثیرات آن بر زمین انکار نشدنی است. سمفونی حرکت ماه و زمین در مدارهای خود ،پدیده هایی زیبا و کم نظیر را خلق می کند که بی شک دلیلی بر عظمت و دقت آفرینش گیتی می باشد.
همه ی ما می دانیم که ماه بدر بسیار رمانتیک و جذاب است. ماه بدر در هنگام غروب خورشید طلوع می کند و در تمام طول شب قابل رویت است. و در پایان شب درست هنگام طلوع آفتاب غروب می کند. هیچ کدام از سایر فازهای ماه دارای چنین ویژگی نیستند. این پدیده به این دلیل روی می دهد که ماه دقیقا در بخش مخالف موقعیت خورشید در آسمان، قراردارد. ماه کامل به خاطر پدیده ی خسوف یا ماه گرفتگی نیز دارای اهمیت ویژه ای است.
ماه گرفتگی یا خسوف زمانی اتفاق می افتد که ماه در فاز کامل و در حال عبور از بخشی از سایه ی زمین باشد. سایه ی زمین در واقع از دو ساختمان مخروطی شکل درست شده است که یکی در داخل دیگری قرار دارد. بخش خارجی یا نیم سایه ای منطقه ای است که زمین فقط قسمتی از پرتو های خورشید را مسدود می کند و مانع از رسیدن آنها به ماه می شود.در مقابل بخش درونی یا قسمت سایه، ناحیه ای است که زمین مانع از رسیدن تمام پرتو هایی می شود که از خورشید به ماه می رسد قاعده ی این مخروط مقطع زمین و طول متوسط آن 0 138000 کیلومتر است، طول این سایه بر اثر تغییر فاصله ی زمین از خورشید تا حدود 40000 کیلومتر تغییر می کند.
منجمان سه نوع متفاوت از ماه گرفتگی را شناسایی کرده اند:
1) خسوف نیم سایه ای :
ماه از قسمت نیم سایه ی زمین عبور می کند.
پژوهش در زمینه ی این رویداد ویژه ی انجمن های علمی و تخصصی است و رصد آن پیچیده می باشد.
2)خسوف جزیی:
بخشی از ماه از سایه ی زمین عبور می کند.
رصد این رویداد حتی بدون استفاده از ابزار اپتیکی نیز ساده است.
3)خسوف کلی:
تمام ماه از داخل سایه ی زمین عبور می کند.
این رویداد به خاطر رنگ های گوناگون و مرتعشی که ماه در لحظه ی گرفت کامل در سطح خود دارد بسیار برجسته و مورد توجه است.

ماه در مدت 21222/27 (ماه گره ای) یک دور کامل به دور مدار خود می گردد اما در این مدت خورشید در آسمان زمین تقریبا به اندازه 30درجه جابجا شده است و ماه ناچار است که دو روز دیگر وقت صرف کند تا به خورشید برسد. پس این مدت به طور متوسط برابربا 53056/29 (ماه هلالی) است.
با توجه به آنچه گفته شد ممکن است این سوال در ذهن شما ایجاد شود که « اگر ماه هر 5/29 روز به دور زمین می گردد و خسوف تنها در زمان ماه کامل رخ دهد پس چرا در هر ماه سال یک کسوف به وقوع نمی پیوندد؟» پاسخ به این سوال نیازمند توجه بیشتر به مدارها است.
مدار ماه به گرد زمین در حدود 5 درجه نسبت به مدار زمین انحراف دارد.این امر بدان معنی است که ماه در اغلب اوقات درسطح پایین تر و یا در سطح بالاتر از مدار زمین قرار دارد. صفحه ی مدار زمین به دور خورشید با اهمیت است زیرا سایه ی زمین دقیقا در همین صفحه قرار دارد. در طی ماه کامل ، قمر طبیعی زمین می تواند تا بیش از 32000 کیلومتر از بالا یا پایین سایه ی زمین عبور کند بنابراین خسوفی رخ نخواهد داد.این پدیده دقیقا زمانی به وقوع می پیوندد که ماه در یکی از دو مکان برخورد مدارها (گره ها) قرار داشته باشد.(شکل 6)

با توجه به آنچه گفته شد شرط وقوع خسوف را در دو مورد می توان خلاصه کرد:
1) ماه و خورشید و زمین در یک راستا یا خط مستقیم قرار گیرند به طوری که زمین بین ماه و خورشید قرار داشته باشد. به عبارت دیگر ماه در حالت بدر از زمین دیده شود.
2) ماه در حرکت مداری خود به دور زمین در یکی از گره ها قرار داشته باشد.
در هر سال ماه از بخشی از سایه یا نیم سایه ی زمین عبور می کند و یکی از سه نوع خسوف ذکر شده روی می دهد . در هنگام خسوف هر کسی که در قسمت تاریک کره زمین قرار داشته باشد می تواند آن را ببیند. حدود 35% از خسوف ها از نوع نیم سایه ای است که تشخیص آن حتی به کمک تلسکوپ بسیار دشوار است. در حدود 30% خسوف ها نیز جزیی می باشد که با چشم مسلح به راحتی قابل رویت است. و درنهایت 35% خسوف ها نیز کلی است که رویدادی بسیار برجسته برای رصد می باشد.
در طی یک گرفت کامل زمین مانع رسیدن نور خورشید به ماه می شود. درآن هنگام اگر ناظری در سطح ماه باشد متوجه خواهند شد که زمین جلوی خورشید را گرفته است. آنها هاله ای به رنگ قرمز روشن را مشاهده می کنند که دور تا دور زمین را فراگرفته است.
هنگامی که ماه به طور کامل درون سایه ی زمین قرار می گیرد باز هم شعاع های نوری غیر مستقیمی از خورشید به آن می رسند و ماه را پرفروغ می کنند .در ابتدا نور آفتاب باید از عمق ک زمین عبور کند .این فیلتر اکثر طیف های آبی پرتو های خورشید را جذب می کند و مابقی نور که به رنگ قرمز پررنگ و یا نارنجی است و به مراتب تیره تر از نور سفید آفتاب می باشد در درون ک دچار شکست شده و سپس منعکس می گردد تا اینکه کسر کوچکی از آن به سطح ماه می رسد و آن را پرفروغ می کند.
گرفت کامل در هنگام خسوف بسیار هیجان انگیز و زیبا است که مسبب آن تاثیرات فیلترینگ و انکسار پرتو های خورشید در اتمسفر زمین است. اگر زمین اتمسفری نداشت ماه در طی یک گرفت کامل کاملا سیاه به نظر می رسید. در حالی که اکنون ماه می تواند رنگ های زیادی از قهوهای و قرمز تیره گرفته تا نارنجی و زرد روشن ، بر سطح خود داشته باشد.



گرفت های کلی بعد از فوران های عظیم آتشفشانی بسیار تاریک به نظر می رسند چون فوران ها مقادیر عظیمی از خاکسترهای آتش فشانی را وارد اتمسفر زمین می کند .به عنوان مثال در طی یک خسوف کلی در دسامبر 1992 خاکستر های ناشی از کوه میناتوبو باعث شدند که ماه تقریبا غیر قابل رویت گردد.

مدت زمان خسوف:
چنانچه ماه از مرکز مخروط زمین عبور کند مدت زمان خسوف طولانی است. زیرا در حدود 1 ساعت طول می کشد تا ماه کاملا وارد سایه ی زمین شود حداکثر حدود 2 ساعت طول می کشد تا ماه سایه زمین را طی کند. و برای خروج کامل از سایه نیز 1 ساعت زمان نیاز دارد.
رصد ماه گرفتگی:
بر خلاف خورشید گرفتگی ( کسوف)، رصد ماه گرفتگی کاملا بی خطر است و شما به هیچ فیلتر محافظی نیاز ندارید .حتی برای رصد این پدیده نیازی به استفاده از تلسکوپ نیست .شما می توانید ماه گرفتگی را با چشمان خود نیز رصد کنید اگر دوربین دوچشمی دارید بکارگیری آن سبب می شود که چشم انداز بزرگ تری داشته و نیز زمینه ی رنگی سطح ماه پرفروغ تر گردد. یک دوربین دوچشمی 35*7 و یا 50*7 می تواند کارآیی خوبی داشته باشد . منجمان آماتور می توانند در طی یک خسوف رصدهای مفیدی انجام دهند؛ پیش بینی میزان تاریکی ماه در هنگام گرفت کلی امری غیر ممکن است رنگ ماه می تواند از خاکستری تیره یا قهوه ای تا رنگهای قرمز روشن و نارنجی روشن تغییر کند. رنگ و درخشندگی ماه بستگی به میزان گرد و غباری دارد که در طی خسوف در اتمسفر زمین وجود دارد. با استفاده از« میزان درخشندگی دانژون» برای ماه گرفتگی ، منجمان آماتور می توانند رنگ و درخشندگی ماه را طبقه بندی کنند.
یک خسوف سوژه ی بسیار جذابی برای عکاسی است خوشبختانه عکاسی از خسوف آسان است به شرط آنکه امکانات مناسبی داشته باشید و از آن به خوبی استفاده کنید.
آخرین ماه گرفتگی کلی در تاریخ 28-27 اکتبر 2004 رخ داده است . خسوف کلی بعد در تاریخ 4-3 مارس 2007 در شمال و جنوب آمریکا و اروپا و آفریقا و اغلب قسمت های آسیا قابل رویت خواهد بود.

 

خورشید

ساختمان خورشید وپدیده های خورشبدی

خورشید نزدیکترین ستاره به زمین است . پس از خورشید نزدیکترین ستاره به ما پروکسیمای قنطورس است که فاصله آن تا خورشید 270000 بار بیشتر از فاصله زمین تا خورشید است.
4/3 گاز درون خورشید را سبکترین گازها یعنی هیدروژن تشکیل میدهد. در اعماق داغ خورشید, اتمهای هیدروژن با یکدیگر تجمع می کنند. در این تجمع و تماس, گروهی از اتمها با چنان شدتی به گروه دیگر برخورد می کنند که در هم ذوب و ترکیب می شوند و جسم کاملا متفاوتی به نام هلیوم می سازند. بی هیچ وقفه ای در هر ثانیه 700 میلیون تن هیدروژن به هلیوم تبدیل می شود. بخش کوچکی از جرم ماده خوشید در فرآیند تبدیل به هلیوم از بین می رود و مجددا بصورت انرژی خالص ظاهر می شود. در هر ثانیه چهار میلیون تن از جرم خورشید کم می شود و جرم از بین رفته در پنجاه میلیون سال چیزی معادل جرم زمین است.
همچنان که هیدروژن به هلیوم تبدیل می شود, جرقه های انرژی ساطع می گردد. چگالی عظیم ماده, این جرقه ها را درون خورشید نگه می دارد و آنها تا پیش از رسیدن به سطح خورشید, حدود یک میلیون سال در قسمت داخلی در حرکتند. آنگاه انرژی به درون فضای تاریک جریان می یابد و قسمتی از این انرژی طی یک میلیون سال دیگر به نیمه راه نزدیکترین کهکشان آن سوی راه شیری می رسد. اگر مراحل گرمایی خورشیدی درست هم اکنون متوقف می شد, چندین هزار سال طول می کشید تا خورشید آن قدر سرد شود که برای ما قابل درک باشد .
 ساختمان خورشید:
نورکره:

بخشی از خورشید را که می توان تحت شرایطی با چشم نورکره می گوییم که دارای ضخامتی حدود 400 کیلومتر است, روی همین بخش لک های خورشیدی ظاهر می شود. این لک ها را اولین بار گالیله مشاهده کرد. این لک ها ساختاری پیچیده دارند ولی به طور کلی, مرکزی به نام سایه دارند که بابخش روشنتری به نام نیم سایه احاطه شده است. لک های خورشیدی, بشقابی شکل به نظر می رسند و در واقع مناطقی هستند در سطح خورشید که حدود 2000درجه کلوین خنکتر از مناطق مجاور خود اند. میدان های مغناطیسی همیشه همراه این لکه ها هستند .لکه ها تعدادشان متغیر است و سیکلی شناخته شده دارند. در سال های فقط حدود 50 گروه لکه روی خورشید مشاهده می شود, در حالی که در سال های پر فعالیت این تعداد به 500 یا بیشتر می رسد. این سیکل به طور متوسط 11 سال طول می کشد ولی از نظر مغناطیسی سیکل خورشید 22 ساله است. در سال 1947 مجموعه عظیمی از این لکه ها روی خورشید ظاهر شد که سطحی بیش از 5 میلیارد کیلومتر مربع را پوشانید. فعالیت خورشید بر اساس سیکل 11 ساله در سال های 1947,1958,1969,1980و 1990 به بالاترین حد رسیده است.
با نگاه کردن به لکه ها می توانیم بفهمیم که خورشید می چرخد. آن طور که از زمین دیده می شود, در نزدیکی استوا تقریبا 26 روز طول می کشد تا لکه ها یک دور کامل بزنند, حال آنکه این مدت در حوالی قطبها به 40 روز می رسد. این اختلاف در چرخش ثابت می کند که خورشید نمی تواند مانند زمین یک جسم جامد باشد و در صورتی که خورشید جامد بود, همه ی لکه ها همزمان به دور خورشید کشیده می شدند. اگر بتونید خط سیر لکه ها را دنبال کنید دیدن این که دو یا سه هفته پس از محو شدن همه ی لکه ها در پشت خورشید, هنوز یکی از آنها در همان جا قرار دارد تماشایی و هیجان انگیز خواهد بود و شما می تونید حتی تغییرهای احتمالی لکه رو هم بررسی کنید

ساختار خورشید

رنگین کره :
در بالای سطح نورکره تغییراتی فیزیکی در گازها وجود دارد. منطقه ای که بلافاصله پس از نورکره و روی آن قرار دارد رنگین کره را تشکیل می دهد. مطالعه ی رنگین کره بیشتر در زمان گرفتگی کامل خورشید انجام می پذیرد. روی این منطقه, پس از مطالعات زیاد, طیفی تشخیص داده شده که پیش از این به لحاظ اطلاعات کم آنرا هلیوم می نامیدند . ضخامت رنگین کره موجود بین سطح خنک و خنثای نورکره و لایه ی داغ و یونیزه تاج حدود 2500 کیلومتر است و به زایده های تیز ختم می شود بنابراین در همه جا یکسان نیست . تراکم و چگالی در رنگین کره به گونه ای است که هرچه به طرف بالاتر برویم کمتر می شود ولی به عکس درجه ی دما به تدریج از 40000 تا 50000 درجه ی سانتیگراد تغییر می کند که به نظر می رسد فعالیت های مغناطیسی سبب این افزایش دماست. رنگین کره به هنگام کسوف ممکن است به شکل نواری قرمز و نازک دیده شود و به همین لحاظ (فام سپهر) نام گرفته است.
تاج :
بیرونی ترین بخش خورشید را تاج تشکیل می دهد. به عبارت رنگین کره نهایتا به تاج ختم می شود. طول موج های گسیل شده از این بخش را با آنتن های مخصوص می توان ثبت کرد. انرژی پخش شده در طول موج حدود یک سانتیمتر است و اگر خورشید نمونه ی ستاره ای معمولی باشد باید قبول کرد که سایر ستاره ها نیز ممکن است منابعی برای امواج رادیویی باشند. تاج به لحاظ تراکم, بسیار پایین و رقیق است ولی همین بخش نیز خیلی داغ است. در تاج تعداد اتم در یک سانتیمتر مکعب برابر با 9^10 است که در مقایسه با رقم 16^10 در رنگین کره ناچیز است. ضمن اینکه این عدد در زمین و در سطح دریا معادل 19^10 در سانتی متر مکعب است. با این حال جالب است که حرارت تاج, از رنگین کره هم بیشتر است .
بعضی از پدیده های خورشیدی:

زبانه ی خورشیدی
زبانه های خورشیدی ابرهای عظیمی بر بالای نورکره اند و هنگامی به وضوح دیده می شوند که در لبه های خورشید باشند. زبانه ها خمیده می شوند و به سطح خورشید باز می گردند . هنگامی که بر سطح نورکره دیده شوند به شکل مارپیچ های سیاهی بر قرص خورشید به نظر می رسند. از آنجا که این ابرها به نسبت سردند مقداری از نور خورشید را جذب می کنند و در زمینه ی خورشید نیز تیره به نظر می رسند. یکی از انواع معمولی و قابل مطالعه ی زبانه ها رشته نام دارد که به صورت بافتی طویل و تیره بر روی قرص خورشید دیده می شود.
زبانه های خورشیدی

مشعل ها
پدیده هایی از خطوط روشن و ابری و معمولا همراه با لکه؛ فقط در حاشیه های خورشید مشاهده می شوند. هنگامی که له ها به حداقل می رسند باز هم مشعل ها را می توان نزدیک قطب ها به صورت بافت های نقطه چین مانند در شرایط خوب جوی مشاهده کرد. و همچنین بررسی آن ها از نظر چرخش خورشید در نزدیکی قطبین می تواند مفید باشد.
ریز دانه ها
بافت موزاییک مانندی از دانه های ریز بر سطح خورشید ایجاد می شود که در شرایط مناسب جوی با تلسکوپ های کوچک نیز دیده می شود. عمر این ریزدانه ها به طور متوسط به 8 دقیقه می رسد و قطر آن نیز حدود 1000 متر است . ریزدانه ها شکل های غیر منظم با فواصلی تیره دارند.
 دانه های خورشیدی

شراره ها :
لکه های خورشیدی که مانند جزایری شناور از طوفان های اکترومغناطیسی اند, عمدتا همراه با مناطقی فعال از تخلیه انرپی کمدوامند که آنها را شراره گویند. این پدیده همراه با لکه ها ایجاد می شود و گاهی تعداد آنها چنان زیاد است که بین دو لک نزدیک را پل می زنند و یا در کنار لکه های بزرگ صدها شراره کوچک ایجاد می شود.
شراره ها از هنگام تولد خود تا رسیدن به ماکزیمم چند دقیقه ای بیشتر عمر نمی کنند و اغلب در مدتی حدود یک ساعت از بین می روند. زمانی که شراره ها ظاهر می شوند انرپی در شکل های مختلف مانند پرتوایکس ,ماوراءبنفش ,تشعشعات مرئی ,پروتون های با سرعت زیاد و الکترون ها همگی از سطح خورشید خارج می شوند و گاهی قدرت بعضی شراره ها به 2 میلیون مگاتن ماده ی (تی ان تی) می رسد. در ششم مارس 1989 آثار قوی ترین شراره ها در 20 سال گذشته به ماهواره ها رسید و محاسبات نشان داد که در حالت ماکزیمم, درجه ی حرارت در پلایمای شراره تا 10 میلیون درجه کلوین رسیده است!
یک هفته بعد آثار این شراره ها به صورت طوفان های شدید در مغناطیس کره زمین دیده شد، شفق های قطبی پدید آورد و بعضی از ارتباطات رادیوئی را مختل کرد.

شراره ها در اشعه x
باد خورشیدی :
باد خورشیدی حاصل پرتاب مواد با دمای زیاد از قسمت تاج خورشیدی است. سرعت باد خورشیدی متفاوت است و سرعت متوسط آنرا می توان حدود 500 کیلومتر در ثانیه در نظر گرفت. بدین ترتیب ذرات موجود در باد خورشیدی حدود 5 روز طول می کشد تا به زمین برسد. قسمتی ازاین ذرات در میدان مغناطیسی کره زمین به دام می افتد. باد خورشیدی تا حدود 100 واحد نجومی پس از مدار پلوتو نیز امتداد می یابد. ماهیت باد خورشیدی از ذرات اتمی باردار تاج خورشید و عمدتا پروتون و الکترون است.
شفق قطبی :
روشن شدن برخی از منطق قطبی همراه با تلالو رنگ های مختلف در بعضی اوقات نتیجه حضور شفق قطبی است. طیف این رنگ ها از سفید تا قرمز تیره می تئاند باشد. مکان وقوع آنها 100 کیلومتری بالای اتمسفر تا حدود حدود 30 درجه ای قطبین مغناطیسی است. علت ایجاد شفق های قطبی به دام افتادن ذرات باردار حاصل از باد خورشیدی یا شراره ها در میدان مغناطیسی زمین و برخورد آنها با گازهای اتمسفر بالای زمین است.
خورشید از نظر طیف و انرژی :
طیف تشعشعات خورشیدی بسیار وسیع است و از 001/0 آنگستروم(مربوط به پرتوی گامای شراره ها) تا چندین کیلومتر(مربوط به فرکانسهای بیسار پایین رادیوئی تاج خورشید) است.
میزان انرپی خورشید که به لبه های بالای جو زمین می رسد، حدود 2 کالری بر سانتی متر مربع در دقیقه است که به نام ثابت خورشیدی خوانده می شود .