روشهای تدریس پیشرفته
کلیات روشها و فنون تدریس
تمرین معلمی
ظرافت های معلمی
ادامه مطلب ...
راکتور گداخت هستهای انرژی آزاد شده در نتیجه واکنش گداخت را بصورتی قابلاستفاده تبدیل میکند. این راکتور بر اساس روشی طراحی شدهاست که در آن پلاسما محصور میشود. هدف از ساخت یک راکتور قدرت گداخت و استفاده از انرژی حاصل، در جهت مقاصد کاربردی است. هدف اصلی این تحقیقات در سالهای گذشته یافتن روشی پایدار برای محصورسازی پلاسما در درجه حرارت بالا بودهاست. راکتورها در درجه اول به دو گروه تقسیمبندی میشوند:
1-راکتورهای محصورکننده پلاسما با روش مغناطیسی
2-راکتورهای محصورکننده پلاسما با روش لختی.
ساختار این دو گروه راکتور تفاوت چندانی با هم ندارد.
راکتورهای گداخت هستهای که در آنها پلاسما به روش مغناطیسی محصور شدهاست بر این اساس که میدان مغناطیسی تمام یا قسمتی از سطح پلاسما را بپوشاند، به دو گروه چنبرهای ( Torus type) و انتها باز (Open-end type ) تقسیم شدهاند. همچنین بنابر نوع عملکرد راکتورها آنها را میتوان به انواع پایا، شبه پایا و تپی نیز طبقه بندی کرد.
در مرکز یک راکتور D-T گداخت، پلاسمایی با دمای بالا شامل 50% دوتریم و 50% تریتیم قرار دارد. پلاسما در دمای زیاد باید از حداقل ناخالصی برخوردار باشد، این پلاسما توسط میدان مغناطیسی در محفظه خلأ محصور می شود.
دیواره محفظه که با پلاسما در تماس است، اولین دیواره(دیواره اولیه) نامیده میشود. ذرات پلاسما با انرژی زیاد به این دیواره برخورد میکنند. این ذرات قادرند در این دیواره تخریب بهوجودآورند، که خود از عمر دیواره میکاهد و پلاسما را آلوده میکند. جهت جلوگیری از این تخریب از یک منحرفکننده یا پوشش گازی استفاده میشود.
انرژی ذرات آلفای حاصل از واکنش D-T در حدودMeV 5/3 است. از آنجا که این ذرات دارای بار الکتریکی هستند، توسط میدان مغناطیسی مهار شده، انرژی خود را در برخورد با پلاسما از دست میدهند و از پلاسمای مرکزی جدا میشوند. ذرات نوترون خنثی با انرژی eV 1/4 از دیگر محصولات گداخت میباشد که از دیواره اولیه عبور کرده و جذب پوششی در پشت آن میشوند و انرژی خود را به شکل حرارت جهت تولید تریتیم که برای سوخت در راکتور مصرف میشود، از دست خواهند داد.
پوشش توسط یک لایه حفاظتی احاطه شدهاست که مانع خروج نوترونها و اشعه گاما میشود. پیچه مغناطیس ابررسانا نیز در خارج لایه حفاظتی، محصورسازی پلاسما را در مرکز راکتور امکانپذیر میکند. سیستم خنککننده راکتور، انرژی حرارتی جذبشده در پوشش را جهت سردشدن به مبدل حرارتی هدایت میکند. تریتیم تولیدی در پوشش، و تریتیم و دوتریم مصرفنشده، که از پلاسمای مرکزی پخش شدهاند از طریق سیستم بازیابی جمعآوری و جدا میشوند. مغناطیس ابررسانا توسط یک سیستم برودتی خنک میشود، پلاسمای مرکزی تا دمای لازم برای گداخت با یک سیستم حرارتی گرم میشود. به علاوه راکتور یک سیستم سوخترسانی، یک سیستم اندازهگیری و یک سیستم کنترل دارد.
بطور کلی قسمتهای اصلی یک راکتور گداخت هستهای به اختصار عبارتند از:
1-پلاسمای مرکزی
2-دیواره اولیه و مواد ساختاری
3-لایه پوشش و لایه حفاظتی
4-پیچه های مغناطیس ابررسانا
این قسمتها مجموعاً یک راکتور را تشکیل می دهند.
ذرات آلفای که در واکنش گداخت بهوجود آمدهاند به همراه مقادیر مصرف نشده یونهای T و D در دمای بالا در اثر پخش پلاسمای مرکزی را ترک میکنند. آنها قبل از برخورد با اولین دیواره، با گاز خنثی برخوردکرده و انرژی خود را از دست میدهند و پس از اخذ الکترون خنثی شده، از محفظه راکتور خارج میشوند. به این ترتیب گاز خنثی اولین دیواره را از تخریب توسط یونهای پر انرژی حفظ خواهدکرد. ذرات پلاسمای مصرف نشده از مخفظه راکتور خارج میشوند. مؤلفه D سوخت را میتوان بهآسانی با قیمت نازل تهیه کرد، ولی مؤلفه T، یک ماده رادیواکتیو میباشد که در طبیعت موجود نیست و باید در پوشش گازی تولید شود. باید T را کاملاً بازیابی کرد و از نشت آن به جو جلوگیری به عمل آورد.
بطور کلی روشهایی که برای حفاظت بکار میروند به دو جنبه مکانیکی و غیر مکانیکی تقسیمبندی میشوند. روشهای غیرمکانیکی شامل تکنیک منحرفکننده مغناطیسی و پوشش در برابر شارش گاز است. روشهای مکانیکی نیز موقعیت سطوح حفاظتی بین پلاسما و محفظه دیواره خلأ را شامل میشود.
محصور سازی پلاسما
جهت استفاده از انرژی گداخت هستهای آزاد شده از پلاسما، باید آن را تا دمای بالایی گرم و محصور کرد. محفظهای وجود ندارد که بتواند پلاسما با دمایی در حدود 100 میلیون درجه را محصور سازد. حتی محفظههایی که از فلزات مقاوم در دماهای بالا ساخته شده باشند، تنها در دماهای پایینتر از چندهزار درجه قابل استفاده خواهندبود.
محصورسازی انرژی پلاسما در اجزای داخلی راکتورهای گداخت به ناخالصی تابش حاصل از پلاسما وابسته است. و مقدار این ناخالصی تقریباً با Z3 متناسب است. در جائیکه Z عدد اتمی یونهای ناخالص است. بنابراین موادی مانند گرافیت کاندیدای مناسبی برای دیواره و محدودکنندهها هستند.
برهمکنش پلاسما با سطح
ناخالصیها یکی از مشکلات اساسی در پلاسمای توکامک به شمار میروند. که این منجر به تلفات تابشی قدرت خواهد بود. زیرا این اتمها، شامل الکترونهای زیادی هستند و حالت شبه خنثایی پلاسما باید محفوظ بماند. ناخالصی در غلظت بالا از گرمشدن پلاسما جلوگیری میکند، این مسئله بهویژه در مرحله راهاندازی توکامک که دما پایین میباشد، مشکل آفرین است. زیرا ناخالصیها در دمای پایین پیش از آنکه به شدت یونیزه شوند، با حداکثر قدرت ممکن تابش میکنند. ناخالصیهایی با عدد اتمی پایین در مقایسه با آنهایی که عدد اتمی بالا دارند، از اهمیت کمتری برخوردارند. به طور کلی پیدایش ناخالصی در پلاسما، به واسطه برهمکنشهای گوناگونی است که میان پلاسما و محفظه پوشش آن صورت میگیرد. مرز پلاسما در توکامک توسط یک محدودکننده و یا منحرف کننده مغناطیسی مشخص میشود. سطوح مغناطیسی در داخل مرز بصورت شعاعی بسته هستند و در خارج از مرز، بصورت شعاعی باز هستند. در جریان راه اندازی توکامک سطح دیوارهها را لایهای از گاز میپوشاند که در پی آن فرآیندهای واجذبی گوناگون، به ورود سطح بالایی از ناخالصی با عدد اتمی پایین نظیر اکسیژن و کربن میانجامد. این ناخالصیها توازن انرژی را با تابش بخش عمدهای از قدرت، در دست میگیرند. به منظور جداسازی گونههای ناخالصی از پلاسما از دو روش پاکسازی تخلیهای و پخت محفظه، استفاده میشود. پخت محفظه تا دمای 300 درجه سانتیگراد، در برداشت فیزیکی گونههای جذب شده سطحی مانند بخار آب میتواند مؤثر باشد. در عملیات پاکسازی تخلیهای، این مواد به شکلی جمعآوری میشوند که بعداً میتوان آنها را از طریق پمپ، به خارج از سیستم هدایت کرد. روشهایی از جمله پاکسازی تخلیه تابان، تخلیه تپی و تخلیه سیکلوترونی الکترون همه تاکنون مورد استفاده قرار گرفتهاند.
پاکسازی تخلیهای برای گازهایی شامل هیدروژن، هلیم، اکسیژن، آرگون و کریپتون انجام شده است. بکارگیری گازهای سنگین به عنوان محیط تخلیه، بهره پراکنش بالاتری را به دنبال دارد. اما از سویی گونههای سنگین پراکنش بیشتری را از سطح موجب میشوند، بر همین اساس با اثر جنبی پوشیده شدن اجزاء توکامک، مانند دریچهها و یا عایقهای آن با لایهای از فلز روبرو هستیم. در سالهای اخیر نسبت به کاربرد هیدروژن به عنوان محیط پاکسازی تخلیه استقبال بیشتری شده است. بنابراین اکثر این فرآیندها از نوع شیمیایی هستند، و در این جریان هیدروژن با ناخالصیهای کربن، متان تولید میکند و با ناخالصیهای اکسیژن، آب پدید میآورد. جداسازی هر دو فرآیند نام برده، کار بسیار سادهای است و میتوان توسط پمپهای خلأ آنها را به خارج از محفظه هدایت کرد. مراحل جداسازی اکسیژن در مقایسه با کربن دشوارتر است، در صورت داغ بودن محفظه خلأ در ضمن پاکسازی تخلیهای، سرعت انجام فرآیند بیشتر است. وقتی یک یون و یا ذره خنثی پرانرژی بر سطح جامدی فرود میآید، برخوردهایی با اتمهای شبکه ساختاری خواهد داشت. پدیده پراکنش زمانی روی میدهد که در نتیجه این برخوردهای پیاپی اتمهای سطحی، انرژی بیش از انرژی بستگی به سطح دریافت کنند. بنابراین بهرههای پراکنش با انرژی لازم برای تصعید ماده جامد نسبت عکس و با انرژی انتقالیافته از یون برخوردی به اتم شبکه نسبت مستقیم دارند. در مورد یونهای سبکی مانند هیدروژن و هلیم بهرههای پراکنش کوچک هستند، زیرا انتقال انرژی در این حالت پایین میباشد. انرژی انتقالی یون برخوردی به اتمهای شبکه دارای حد آستانهای است که اگر انرژی پایینتر از این مقدار باشد پدیده پراکنش روی نمیدهد.
پخش نوترون
با فرض هندسه استوانه ای شکل پلاسما را به عنوان یک چشمه در نظر میگیرند، که s نوترون در هر ثانیه و در واحد طول ساطع میکند، و در یک استوانه نامحدود تهی با شعاع داخلی R0 و شعاع خارجی R2 میباشند. محیط استوانهای اول با شعاع خارجی R1، دیواره خلأ را نشان میدهد، درحالیکه محیط 2 نمایانگر پوشش است. هر کدام دارای سطح مقطعهای مختلفی میباشند. از آنجا که انتظار میرود نوترونها در بالای انتهای پوشش تولید شوند تا انرژی آنها استخراج گردد، باید ماده دیواره خلأ را طوری انتخاب کرد که دارای سطح مقطع جذب نوترونی خیلی پایینی باشد. البته در مورد پوشش باید برعکس عمل کرد.
صدمات تابش نوترونی در مواد راکتور
نوترونهای گداخت علاوه بر همکاری مطلوبی که در تولید قدرت و زایش تریتیم دارند، میتوانند باعث خسارت تابشی جدی در مواد سازنده راکتور گداخت شوند. این نوترونهای پرانرژی با اتمهای مواد برخورد کرده و آنها را از شبکههایشان جابجا میکنند. خسارت بهجا مانده، به کنده شدن اتمهای برگشتی بستگی دارد. در ضمن کنده شدن تا توقف، این اتمهای برگشتی با اتمهای دیگر ماده هدف برخورد کرده و غالباً آنها را از محلهای شبکهی عادیشان دور کرده و ضمن بازگشتشان کند میشوند. در این فرآیند کاسکید اتم های جابجا شده همراه با تعداد برابری از شبکه محلهای خالی تولید میشوند. از آنجا که برخوردهای اتمی غیرالاستیک هستند، باعث تحریک و یونیزاسیون الکترونها در ماده خواهند شد، اما به خاطر کوچکبودن، انرژی جنبشیشان قادر به جابجا کردن اتمهایشان نمیباشند. در فلزات تحرک الکترونی صدمهای وارد نمیکند مگر اینکه کاسکید جابجایی باعث تلفات انرژی شود. عیبهای نقطهای تولید شده در کاسکید جابجایی، بسته به دمای هدف و غلظت آنها ممکن است، باعث نابودی همدیگر شده، داخل خوشهها یا عیبهای مختلف گسترش یافته به همدیگر بچسبند و یا اینکه با اتمهای ناخالصی یا با جابجاییهای موجود قبلی برهمکنش کنند. عیبهای باقیمانده و برهمکنشهایشان، تغییرات مشاهده شده در خواص فیزیکی موادی را که مورد تابش نوترون واقع شدهاند، معین میکنند.
دیواره اولیه
از میان اجزاء ساختاری راکتور قدرت گداخت، اولین قسمتی که در معرض پلاسمای مرکزی قرار میگیرد، دیواره اولیه نامیده میشود. از آنجا که دیواره اولیه تحت شرایط سختی قرار دارد، مسائل فنی آن ابتدا مورد بررسی قرار داده میشود.
سوخت مصرف نشده D و T، محصولات گداخت هستهای یعنی ذرات آلفا و نوترونها، اتمهای ناخالصی و امواج الکترومغناطیسی چون اشعه ایکس و گاما به دیواره اولیه برخورد میکنند. پشت و اطراف دیواره را یک پوشش فلزی از فلز لیتیم یا نمکهای لیتیم مذاب، در دمای بالا فرا گرفتهاست، این فلز خاصیت خورندگی شدیدی دارد. در حالیکه راکتور از نوع عملکرد تپی یا شبه پایا باشد، این دیواره باید تنشهای حرارتی مکرر را نیز تحملکند. بنابراین ماده انتخابشده در این دیواره باید از خصوصیات مکانیکی، شیمیایی، حرارتی و هستهای کاملاً استثنایی برخوردار باشد.
تلاش بسیاری جهت تولید انرژی قابلاستفاده از واکنش D-T با بزرگترین در دمای پایین صورت گرفته است. در این واکنشها لیتیم مورد استفاده قرار میگیرد، زیرا تریتیم در طبیعت یافت نمیشود. در صورت امکان واکنشهای گداخت D-D مزیت دارند، چون دوتریم را به آسانی میتوان از آب دریا تهیه کرد. ولی احتمال آلودگی جو توسط تریتیم تولیدشده از واکنشهای D-D وجود خواهد داشت. همچنین نوترونهای حاصله، قسمت اعظم انرژی واکنش را با خود حمل میکنند بدون آنکه در گرمکردن پلاسما شرکت داشتهباشند، زیرا به واسطه نداشتن بار الکتریکی بلافاصله محیط پلاسما را ترک خواهندکرد. با توجه به خنثیبودن نوترونها از نظر الکتریکی، روش مستقیمی برای تبدیل انرژی جنبشی نوترونها به انرژی الکتریکی وجود ندارد. از سوی دیگر با توجه به اینکه نوترونها سطح مقطع برخورد پایینی با مواد دیواره راکتور دارند، ممکن است از راکتور به خارج نشت پیدا کنند که در این صورت برای انسان خطرآفرین خواهندبود. بنابراین باید پلاسما را توسط دیواره ضخیمی از مادهای سنگین که جاذبی خوب برای نوترونها میباشد محافظت کرد.
اگر نسل سوم واکنشهای هستهای مورد استفاده قرارگیرد، در این صورت تنها محصولات گداخت، ذرات باردار غیررادیواکتیو خواهندبود. چنانچه یک روش تبدیل مستقیم به کار گرفته شود آهنگ تبدیل انرژی بالایی از این واکنشها می توان انتظار داشت.
بارگذاری دیواره
منظور از بارگذاری دیواره، شارهای انرژی مختلفی است که مطابق شرح بالا، با اولین دیواره در واحد سطح و در واحد زمان، برخورد میکنند. اگر فقط شار نوترونی را در نظر بگیریم، صحبت از بار نوترونی دیواره است. بار دیواره، معیاری از شرایطی است که دیواره در تماس با پلاسما تحمل میکند. وقتی بار دیواره زیاد باشد، تخریب شدید است و عمر دیواره کوتاه خواهدشد. اما جهت کاهش بار دیواره باید ابعاد راکتور افزایش یابد تا سطح دیواره برای همان خروجی وسیعتر شود. تعیین میزان بار دیواره مستقیماً به اقتصاد راکتور بستگی دارد. در مراحل مقدماتی طراحی راکتور برای بار دیواره مقادیر بزرگی نظیر MW/m2 10در نظرگرفته میشد. این مقدار پس از تخریب شدیدی که در اثر تابش بر دیواره به وقوع پیوست، با عبور شار انرژی قویی از آن به میزان مناسبی کاهش دادهشد. اما امروزه میزان MW/m2 3-1 یک بار معقول، برای راکتور به شمار میرود. در حال حاضر اثر تخریب تابش شارها به دیواره و راههای جلوگیری از آن مورد بررسی قرارگرفته است، این تخریب به اثر ناشی از اتمها و نوترونها تقسیم شدهاست.
تخریب دیواره توسط اتم ها
مهمترین اثر تخریب، پراکنش و حبابزدایی است. پدیده برخورد اتمها با سطح ماده دیواره، که باعث کندهشدن اتمها از لایه سطحی میشود را پراکنش(کندوپاش) مینامند. تحقیقات روی پراکنش تاریخچه طولانی دارد و نتایج بسیاری از پروژههای نظری و عملی در این مورد تاکنون منتشر شده است. اما این نتایج در مواردی بهخصوص در مورد برخورد اتمهای سبک با یک سطح فلزی که دمای ذوب بالایی دارد (مانند برخورد ذرات با دیواره یک راکتور قدرتگداخت)، با یکدیگر سازگار نبودهاند. در تخریب معمولی دیواره اولیه، اگر فرض شود تمام اتمهای دوتریم که پلاسمای مرکزی را ترک میکنند با اولین دیواره برخورد نمایند. تعداد اتمهای دوتریم برخوردی به این دیواره در حدود 1020 ذره بر متر مربع بر ثانیه میباشد. فرض میشود که دیواره از جنس Nb باشد. اگر مقدار بهره پراکنش در برخورد D Nb،3-10× 2/4 باشد، تعداد اتمهای کندهشده Nb، 1017× 2/4 ذره بر متر مربع بر ثانیه خواهدبود. این تعداد مربوط به، کاهش سرعتی معادل 12-10× 2/11 متر بر ثانیه در ضخامت سطح فلزی است. اگر اولین دیواره پس از آنکه 20 درصد از ضخامت 6 میلیمتری آن کاهش یافت باید تعویض شود، در این صورت زمان لازم برای تعویض آن 5/3 سال خواهدبود. چون عمر دیواره بسیار کوتاه است، نیاز به توسعه تکنولوژی جدیدی برای حفاظت از آن در برابر پدیده پراکنش ضروری به نظر میرسد.
وقتی اتمهای گاز به سطح فلزی برخورد میکنند، به داخل فلز نفوذ کرده و پس از مدتی این اتمها، حبابهایی از گاز در داخل فلز به وجود میآورند. این حبابها رشد کرده و بعد از مدتی میترکند، به این ترتیب سطح فلز را از بین میبرند. این پدیده را حباب زدایی مینامند. تشکیل حباب به چند عامل بستگی دارد:
1- انرژی اتمهای فرودی: که عمق نفوذ آنها را تعیین میکند.
2- نوع اتم ها: وقتی ضریب پخش بزرگ باشد، حبابزدایی به ندرت اتفاق میافتد.
3- تعداد اتمهای فرودی: اندازه حباب به اتم فرودی بستگی دارد.
4- دمای اتمهای فرودی: که ضریب پخش را تعیین میکند.
تعداد اتمهای سطحی که توسط حبابزدایی از بین میروند تقریباً 100 برابر تعداد اتمهایی است که در اثر پراکنش سطحی از بین خواهندرفت.
آلودگی پلاسما و جلوگیری از آن
پراکنش و حبابزدایی نه تنها عمر دیواره را کوتاه میکنند، بلکه باعث آلودگی پلاسما خواهند شد. تابش ترمزی و سیکلوترون باعث اتلاف انرژی در پلاسما میشوند (اتلاف انرژی از طریق تابش ترمزی نسبت به تابش سیکلوترونی، وقتی پلاسما به صورت پایا گداخته شود، بیشتر میباشد). نسبت R تابش ترمزی پلاسمایی از نوع H که ناخالصی به غلظت f و بار Z دارد، به یک پلاسمای خالص عبارت است از
R=1+f (Z+Z2)+f2Z3
اتمهای سنگین با Z بالا مانندFe ، Mo، Ni، Nb و V که به عنوان مواد دیواره مورد استفاده قرار میگیرند. در درجه حرارت گداخت keV 10 کاملاً یونیزه شده و الکترونهای مداری آنها کنده میشوند. وقتی چنین اتمهایی وارد پلاسما شوند اتلاف انرژی از طریق تابش ترمزی افزایش مییابد. اگر 1 درصد از اتمهای اکسیژن با پلاسمای H مخلوط شود، مقدار انرژی از دسترفته در اثر تابش ترمزی 77 درصد بیشتر خواهد شد. برای آنکه در راکتورهای عملی این مقدار زیر 10 درصد باشد باید غلظت Nb در پلاسمای H کمتر از 5-10× 8/5 باشد، که میزان بسیار پایینی است.
با در نظر داشتن مطلب بالا راکتور باید طوری طراحی شود که پلاسمایی که از ناحیه مرکزی پخش میشود، برخورد مستقیم با اولین دیواره نداشته باشد. پوشش گازی این نقش را ایفا کرده و دیواره را از برخوردهای مستقیم پلاسما حفظ میکند. دو ابزار دیگر برای این منظور محدودکننده و منحرف کننده هستند. محدودکنندهها انبساط ستون پلاسما را محدود کرده و به این ترتیب دیواره را از بمباران مستقیم ذرات پلاسمایی محافظت میکنند. مقاومت الکتریکی پلاسما با ازدیاد دما به سرعت کاهش مییابد. وقتی میدان الکتریکی اعمالی به پلاسما زیاد باشد، سرعت سوق و پویش آزاد میانگین الکترونها نیز بطور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا میکنند. بنابراین الکترونهای سوق یافته میتوانند مسافت زیادی را بدون برخورد، با سرعت بالایی طی نمایند. بهاینگونه الکترونها، الکترون های فراری گفته میشود. در توکامک این الکترونها توسط میدان الکتریکی چنبرهای شتاب گرفته و از مسیر اصلی منحرف میشوند و میدانی در جهت شعاعی به وجود میآوردند که باعث پخش یونها، از میدانهای مغناطیسی خواهدشد. محدودکننده اولاً مانع انخراف الکترونها از مسیر خود میشوند، ثانیاً پلاسما را در شعاع کوچکی محدود میکند. علاوه بر صفحه محدودکننده فلزی یک محدودکننده مغناطیسی که بتواند با استفاده از یک میدان مغناطیسی انبساط ستون پلاسما را محدود سازد، تحت بررسی قرار گرفته است. کار صفحات محدودکننده با اتصال آنها به یک پمپ خلأ انجام میگیرد.
لایه حفاظتی پوشش
پوشش به عنوان لایه حفاظتی سه عمل انجام میدهد:
نوترونهای پرانرژی تولید شده در اثر واکنش دوتریم- تریتیم را کند کرده و انرژی آنها را جذب میکند، این انرژی به خنککننده منتقلشده تا از طریق آن به مبدل حرارتی خارج راکتور فرستاده شود.
1- تریتیم تولید میکند، تریتیم در طبیعت موجود نیست.
2-از رسیدن شار نوترونها و شار اشعه گاما به مغناطیس ابررسانا جلوگیری میکند.
اگر مغناطیس ابررسانا در معرض تابش این پرتوها قرارگیرد با افزایش دما از قدرت ابررسانایی آن کاسته خواهدشد. پوشش در یک راکتور گداخت هدف خیلی مهم، زایش تریتیم را بر عهده دارد. قسمت اعظم انرژی گداخت در یک سیکل D-T توسط نوترون حمل میشود، از این نظر استخراج انرژی از یک راکتور گداخت مشابه راکتور شکافت میباشد، که در آن انرژی نوترون باید توسط یک سیکل حرارتی به طریقی از پوشش استخراج شود. بهخاطر این دلایل و نیز به علت تقریب اثرات تابشدهی نوترون در داخل اجزاء داخلی راکتور گداخت، اطلاعات تفصیلی مربوط به تغییرات فضایی شار و انرژی نوترون واقعاً مهم میباشند. نوترونها ممکن است در نفوذ شان به مواد مختلفی که دیواره خلأ و پوشش را تشکیل میدهند، پراکندگی الاستیک، پراکندگی غیرالاستیک و یا جذب شوند که در حالت جذب نیز واکنشهای هستهای القاء شده نوترونی مختلف و جابجاییهای اتمی را باعث میشوند.
توسط : الناز احمدی
مراجع:
ت. کاماشی، "اصول و تکنولوژی فیزیک راکتور گداخت" ترجمه ر. امراللهی و ا. فرشی، سازمان انرژی اتمی ایران، تهران، 1373.
Yoshio GOMAY, Hideo KOIZUMI," Thermal Testing of TiC and TiN Coating Materials for Tokamak Limiters and Walls ", Journal of NUCLEAR SCIENCE and TECHNOLOG, 1982, PP. 40-47
Tetsuji Noda, Fujio Abe, Hiroshi Araki and Masatoshi Okada, " Materials selection for reduced activation of fusion reactors ", Journal of Nuclear Materials, 1988, Pages 581-584
این قسمت را با یک مثال شروع می کنیم:
فرض کنید قادر باشیم در یک اتاق خلا یک تک الکترون را شلیک کنیم. می خواهیم رفتار
الکترون را در یک حالت خاص بررسی نماییم. برای این کار الکترون را بر سر یک دو
راهی قرار می دهیم ، تا نحوه ی انتخاب آن مشخص شود. (مانند شخصی که به یک دو راهی
می رسد). فاصله ی این دو راه از یکدیگر نباید زیاد باشد زیرا آن گاه انتخاب مسیر
معنا نمی دهد. یعنی الکترون در آن واحد باید در جلوی خود دو راه یا 2 انتخاب را
ببیند. هم چنین عرض هر کدام از این دو راه نباید بیش از اندازه بزرگ باشد، چون در
این صورت هر کدام از آنها، راه های متعدد دیگری به حساب می آیند. این دو مسیر یا
دو انتخاب همان دو شکاف یانگ هستند که برای تداخل سنجی مورد
استفاده قرار می گیرند. اندازه شکافها و فاصله انها از هم معمولا توسط طول موج
الکترون مشخص می شوند. اگر عرض هر کدام از این دو سوراخ یا شکاف از طول موج
الکترون تابیده شده بیشتر باشد، طرح تداخلی ایجاد نمی شود. طول موج و عرض شکافها
باید قابل قیاس با هم باشند. هم چنین فاصله آنها از یکدیگر نیز نباید زیاد باشد.
حالا فرض کنید یک تک الکترون به
این دو شکاف یا 2 انتخاب می رسد. به نظر شما از کدام یک عبور میکند؟ می توان گفت
به احتمال 50 درصد از اولی و 50 درصد از دومی عبور خواهد کرد. هیچ دلیل خاصی برای
ارجهیت دادن این دو مسیر وجود ندارد. اگر الکترون از مسیر اول عبور کند، وجود و یا
عبور آن از مسیر دوم منتفی است و برعکس. به هر حال الکترون بعد از عبور از یکی از
این دو شکاف به یک پرده یا آشکار ساز برخورد کرده و یک نقطه روشن باقی می گذارد(
فرض اینکه تا آخر آزمایش باقی می ماند). حالا الکترون بعدی را می فرستیم. آن هم
همینطور، بعد از عبور از یکی از شکافها به پرده می رسد و یک نقطه روشن باقی می
گذارد. ما اصلا درباره اینکه الکترون بعدی به کدام نقطه از پرده برخورد میکند و
کدام نقطه را روشن میکند، نمی توانیم اظهار نظر کنیم. یعنی فعلا نمی توانیم رابطه
ای برای پیدا کردن مکان الکترونهای بعدی بیابیم. حالا فرض کنید شلیک الکترونها
ادامه پیدا کند. پس از مدتی که به پرده نگاه کنیم، مشاهده می کنیم که یک سری
نوارهای روشن و تاریک دایروی شکل روی پرده ظاهر شده است. نوارهای روشن جایی است که
تعداد الکترونهای بیشتری بدان نقطه برخورد کرده اند و نوارهای تاریک مکانهایی
هستند که الکترونهای کمتری به انجا برخورد کرده است. این طرح به اصطلاح تداخلی را
چگونه می توان توجیه کرد؟ خوب احتیاج به توجیه نیست. بلکه فقط لازم است رابطه ای
برای آن بیابیم. این طرح تداخلی ما را به یاد تداخل دو موج می اندازد. دو موج با
مشخصات یکسان که از دو منبع (دو شکاف) به طور همزمان منتشر شوند با یکدیگر تداخل
می کنند. در برخی نقاط تداخل سازنده است و موج نهایی حاصل جمع دامنه دو موج است(
نوار روشن) و در برخی نقاط تداخل ویرانگر است و نتیجه موج نهایی یا دامنه صفر
خواهد بود (نوار تاریک). البته مرز بین نوار روشن و تاریک ناگهانی و تیز نیست.
یعنی اینکه از نوار روشن کم کم به طرف نوار تاریک می رسیم و برعکس. یعنی احتمال
این وجود دارد که در نقاط تاریک چند الکترونی برخورد کرده باشند، اما احتمال آن
بسیار کم است. در مرکز نوار روشن احتمال برخورد الکترون 100 درصد است.
با این فرض که الکترونها در این حالت همانند یک موج رفتار میکنند، می توانیم با
توجه به فاصله دو شکاف از یکدیگر و فاصله پرده از دو شکاف و طول موج الکترون
تابیده شده، مکان نوارهای تاریک و روشن وتعداد انها را مشخص کنیم. یعنی توانسته
ایم پیش بینی کنیم چه اتفاقی رخ می دهد. پس در اینجا دیگر حرف از ذره نیست.
الکترون هنوز یک ذره است و جرم دارد، ولی در حالت دو شکاف یانگ
از خودش رفتار موج گونه بروز میدهد.
به اصطلاح گفته می شود که الکترون دارای رفتار دو گانه است. این حالت برای نور که
از بسته های کوچک به نام فوتون تشکیل شده نیز صادق است.
حالا اگر یکی از شکافها را بپوشانیم، آنگاه الکترون فقط یک انتخاب دارد و فقط یک
نقطه از پرده را روشن می کند. یعنی طرح تداخلی از بین خواهد رفت.
منبع: طبیعت زنده ( فیزیک)
از مسائل ایمنی هستهای، تریتیم موجود در سوخت و رادیواکتیوشدن مواد ساختاری در اثر تابش نوترونهاست.
۱- تریتیم: تریتیم یک ماده رادیواکتیو است که با نیمه عمر 12 سال فروپاشی از نوع بتا دارد. بیشینه انرژی تابش بتا keV 6/18 و متوسط انرژی آن keV 7/5 است. حتی با وجود این رادیواکتیویته ضعیف، باید تریتیم تحت محافظت قرارگیرد زیرا بهآسانی بصورتی از آبهای (THO, T2O) پخش میشود. در دماهای معمولی تریتیم در محفظهای قابل نگهداری است، اما در دماهای بالاتر نشت پیدا خواهدکرد. این ماده در بدن برای مدت طولانی باقیمانده و اثرات خاصی بر اندامهای تولیدمثل آن میگذارد. از نقطه نظر ایمنی باید مقدار تریتیم ذخیره شده در یک محفظه با دمای بالا را کاهش داد. اگر ترکیبات جامد لیتیم (Li2Al2O4, Li2O) به عنوان ماده زاینده تریتیم مورداستفاده قرارگیرند، میتوان از مقدار تریتیم موجود در هر محفظه کاست.
در طرحهای حفاظتی تریتیم تمامی جوانب ممکن مورد بررسی قرارگرفتهاند. به عنوان مثالی از عملیات پایه، روشی است که در آن به جای یک محفظه از چند محفظه کوچکتر استفاده میکنند تا اثرات ناشی از حوادث به فضای کوچکتری محدود شود. در این روش ذخیرهسازی چند سیستم مونیتور و رسام مورد استفاده قرار میگیرد.
2-رادیواکتیویته القایی: مواد ساختمانی یک راکتور قدرت گداخت، در اثر تابش نوترونی رادیواکتیو میشوند. این مواد رادیواکتیو را باید جمعآوری و سپس خارج کرد. رادیواکتیویته این مواد طول عمر راکتور را افزایش میدهد، همچنین در ضمن فروپاشی آنها انرژی حرارتی آزاد میشود در نتیجه لازم است آنها را خنک کرد. مسئله ایمنسازی راکتور از نظر این رادیواکتیویته ایجاد شده بسیار حائزاهمیت است، چون مهندسان به منظور تعویض و تعمیرات ضروری نمیتوانند به راکتور نزدیک شوند.
رادیواکتیویته ایجاد شده، به نوع ماده بستگی دارد. بنابراین از نقطه نظر ایمنی این نکات اهمیت دارند پس باید، مواد بصورتی انتخاب شوند که رادیواکتیویته آنها نیمه عمر بلندی نداشته باشد، سریع تبخیر نشود و در بدن موجودات زنده تمرکز پیدا نکند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته Nb از نظر ایمنی دارای کمترین ارزش است، از سوی دیگر Al, V, SiC و C میتوانند در برابر مقادیر خفیف رادیواکتیو با نیمهعمرهای بلند مقاومت کنند. وقتی Nb در راکتور مورداستفاده قرار میگیرد انرژی حرارتی آزاد شده حدود چند صدم کل قدرت راکتور است و در حالت استفاده از V کمتر از یک هزارم آن خواهد بود. در مقایسه با یک راکتور شکافت، انرژی حاصل از واپاشی هستهها در یک راکتور گداخت مسئله مهمی به شمار نمیآید.
مسائل ایمنی غیرهسته ای
1- پلاسما در مرکز راکتور:
اولین مسئله ایمنی، انفجار هستهای پلاسما میباشد. در روش محصورسازی مغناطیسی پلاسما، آهنگ واکنش هستهای ذرات پلاسما، از آنجا که فشار پلاسما با فشار مغناطیسی به تعادل میرسد، در نواحی خاصی نمیتواند افزایش پیدا کند. به عنوان مثال اگر چگالی یا دمای یون در اثر یک ناپایداری به صورت موضعی یا لحظهای افزایش یابند، این افزایش در سراسر پلاسما گسترش پیدا نمیکند و نمیتواند برای مدت زمان طولانی دوام داشتهباشد. وقوع یک حادثه معمولاً زمان محصورسازی پلاسما را کاهش میدهد یا بر ناخالصیهای موجود در آن میافزاید، در نتیجه خروجی راکتور را کاهش خواهدداد. با پایینبودن چگالی پلاسمایی مانند 1020 ذره بر متر مکعب، جرم کل سوخت راکتور چندان زیاد نخواهد بود. تحت چنین شرایطی وقوع یک انفجار هستهای بعید به نظر می رسد.
در راکتور گداختی که از محصورسازی لختی استفاده میکند سوخت به شکل قرصهای کوچک تهیه شدهاست. در این نوع راکتور به عنوان مثال افزایشی در جرم سوخت هدف یا افزایش انرژی محرک، عدم توازنی در تطبیق شرایط عملکرد راکتور به وجود میآورد که در نتیجه باعث افت توان خروجی راکتور خواهدشد.
کل انرژی حرارتی پلاسما J 108×4/6 برای راکتور UWMAK اگر به شکل غیریکنواخت به دیواره اولیه برسد، بار دیواره به میزان J/cm225 افزایش پیداخواهدکرد. چنین شار انرژی دمای دیواره با ضخامتcm 1 را فقط چند درجه بالا میبرد. اما اگر این شار در ناحیه کوچکی از دیواره تمرکز پیدا کند باعث ذوب یا تبخیر مواد آن خواهدشد. که این خود مقدمه حوادث بزرگتری میتواند باشد به همین جهت پوشش دیواره اول به واحدهای کوچکی تقسیم شده تا به آسانی تعویض شوند.
2-لیتیم: لیتیم از نظر شیمیایی بسیار فعال است. وقتی در معرض هوا قرار میگیرد میسوزد، همچنین با بسیاری از مواد واکنش شدید انجام میدهد. در طراحی راکتور اگر از ترکیبات غیرفعال استفادهشود، مشکل ایمنی راکتور از نظر لیتیم برطرف خواهدشد.
3-مغناطیسهای ابررسانا: مقادیر عظیمی از انرژی مغناطیسی و هلیم مایع در یک مغناطیس ابررسانا موجود است. اگر خاصیت ابررسانایی مغناطیس از بینبرود و مانند آهنربای معمولی عمل کند، ماده ابررسانا در اثر حرارت آسیبدیده و هلیم مایع به نقطه جوش میرسد.
یک مغناطیس ابررسانا گرانقیمت است و خنککردن آن برای بازگشت خاصیت ابررسانایی احتیاج به زمان دارد. بنابراین باید تا حد ممکن از بروز حوادث احتمالی در مغناطیس جلوگیریکرد. اگرچه تسهیلات بسیاری در کاربرد مغناطیسهای ابررسانا از طریق اعمال روشهای پایدارکننده به وجود آمدهاند، اما باید تکنولوژی تشخیص حالات غیرمعمول ابررسانا و در نتیجه حفاظت از آن نیز مورد بررسی قرارگیرند. روشهای زیر برای نگهداری از مغناطیس مطرح شده اند:
1-انرژی ذخیرهشده در مغناطیس از طریق کریوستا (سرماپای) طی چرخهای در مدت زمانی خارج شود که در آن هیچگونه ولتاژ غیر معمول ایجاد نشده و همچنین دما به بیش از حد مجاز افزایش پیدا نکند.
2-هر پیچه به قطعات کوچکتری تقسیم شود تا تقارن مورد نیاز برای ورودی تأمین شده و تعادل جریانها نیز حفظ شود. در نتیجه کاربرد این روش در هنگام مغناطیسکردن پیچهها، نیروهای الکترومغناطیسی تولید شده توسط مغناطیسهای ابررسانا، وقتی جریان مغناطیس کاهش مییابد، متعادل خواهند بود. جهت جلوگیری از جوشیدن هلیم یک پوشش شکستنی در راکتور مورد استفاده قرار میگیرد.
این اطلاعات سودمند در نتیجه کار با مغناطیسهای کوچکی که قابلمقایسه با اندازههای واقعی نیستند، بدست آمدهاند که به اینترتیب تکنولوژی مربوط به حفاظت از مغناطیسهای بزرگ نیز توسعه داده شدهاست.
چرخه سوخت
چرخه سوخت D-T در یک راکتور قدرت گداخت هستهای به صورت زیر است:
1- واکنش D-T در یک راکتور
2- تولید D در پوشش
3-واکنش افزایندهی نوترون
در یک واکنش D-T نوترونهای ایجاد شده در اثر واکنش، در پوشش محافظ تریتیم تولید میکنند. به عبارت دیگر سوخت راکتور D-T حاوی D و Li است. D و Li هر دو ایزوتوپهای پایداری میباشند و به ترتیب مقدار 5/7 درصد و 5/92 درصد لیتیم طبیعی را تشکیل میدهند. اگر فقط از Li در سوخت استفاده کنیم توازن قدرت راکتور افزایش مییابد و راکتور با راندمان بالایی کار خواهدکرد. استفاده منحصر از Li با وجود هزینه مربوط به جمعآوری آن باعث کاهش مصرف لیتیم طبیعی خواهد شد اما از نقطه نظر تولید، کاربرد آن به تنهایی اقتصادی نخواهدبود. در اینجا اقتصادیبودن به این معناست که نوترونها با نسبت تولیدی بیش از واحد افزایش پیدا کنند بطوریکه کنترل و استفاده از نوترونهای ایجادشده در راکتور راندمان بالایی داشته باشد.
آیینه ها:
قسمت مهم یک لیزر آیینه های آن میباشد. برای عمل وارونی جمعیت تنها
لامپهای پر انرژی کافی نیست. برای اینکه ماده ما به یک ماده فعال تبدیل شود یعنی
تعداد ترازهای با انرژی بالاتر، از تعداد ترازهای با انرژی پایین تر، بیشتر شود،
از دو آیینه با بازتاب نزدیک به 100 استفاده می شود. آیینه های معمولی بارتابنده
قوی نیستند. یعنی نوری که به انها تابیده می شود مقدار قابل توجهی از ان را عبور
می دهند. ولی در لیزر دو آیینه با تکنولوژی بالا ساخته می شود که هر نوری به آنها
تابیده شود به طور 100 در صد بازتاب میشود. البته یکی از آیینه ها را با بازتاب
99.9 می سازند. دلیل این امر هم این است که نور لیزر تولید شده بتواند به بیرون
راه پیدا کند. هم چنین اینکه آیینه ها کاملا با هم موازی باشند خیلی مهم است. در
برخی لیزرها مانند هلیوم نئون، آیینه ها طوری قرار داده می شوند تا با پرتو فرودی
به آنها زاویه بروستر بسازند و از این طریق تمام پرتو منعکس می شود.
تولید نور لیزر:
حال چه اتقاقی می افتد؟ ما یک کاواک استوانه ای شکل داریم که سطح داخلی ان
بازتابنده است. درون این استوانه دقیقا در مرکز ان ماده فعال را که به صورت میله
ای است، قرار داده و سپس لامپ درخشی را در اطراف این ماده قرار می دهیم. لامپ بین
ماده فعال و کاواک استوانه ای قرار می گیرید. نورهایی که از لامپ درخشی به اطراف
بازتاب می شوند، توسط سطح بازتابنده داخلی کاواک دوباره فرصت تابیده شدن به ماده
فعال را دارند. پس تقریبا نور یا انرژی ای به بیرون درز نمیکند. تمام تلاش ما این
است که تا می توانیم در زمان بسیار بسیار بسیار کمی، مقدار قابل توجهی انرژی
نورانی به ماده فعال بتابانیم تا درون آن وارونی جمعیت رخ دهد.
از طرف دیگر در دو طرف این کاواک استوانه ای دو آیینه بازتابنده را قرار می دهیم.
نقش این دو علاوه بر تقویت نور، همدوس کردن ان نیز می باشد. لامپ در خشی روشن می
شود و در کسری از (میلیونیوم) ثانیه مقدار قابل توجهی فوتون به ماده فعال میرسد.
مقداری از نورها دوباره توسط سطح داخلی کاواک بازتاب می شوند و به ماده فعال می
خورند. هم چنین نورهای پراکنده شده توسط دو ایینه بازتاب کامل شده و به دورن ماده
فعال بر میگردند. با این کار تعداد اتمهای بسیار بالایی برانگیخته می شوند. علاوه
بر این، در این بین اتمهایی که برانگیخته شده اند، وقتی به حالت اولیه بر میگردند،
بازهم نور ساطع می کنند. تمام این نورها(که در جهتهای مختلف تابیده می شوند) به
اتمهای دیگر بر خورد میکنند. در اینجا یک اتفاق رخ می دهد و آن این است که به یک
اتم هنگامی که در حالت برانگیخته است، ممکن است یک فوتون دیگر تابیده می شود که
باعث میشود این اتم هنگامی که به حالت پایه بر میگردد، 2 فوتون همدوس و هم جهت و
هم انرژی ساطع کند. به این پدیده گسیل القایی نیز میگویند. پس حجم فوتون تولیدی به
ازای هر اتم 2 برابر می شود. تمام این فوتونهای همدوس دوباره به ایینه های
بازتابنده برخورد میکنند و دوباره به دورن ماده فعال بر میگردند و باعث میشود که
اتمهای بیشتری گسیل القایی کنند.
از هر ماده ای نمی توان به عنوان ماده فعال استفاده کرد. برای مثال اولین لیزر از
جنس یاقوت مصنوعی بود. لیزری که علی جوان اختراع کرد، جنس ماده اولیه اش ترکیبی از
گاز نئون و هلیوم بود که به همین نام نیز معروف شد. درک ساختار ماده و نحوه چیدمان
ترازهای انرژی یک ماده در اینجا اهمیت بسیار دارد.
تقویت:
عمل تولید فوتون و بازتابش آن توسط آیینه ها اینقدر ادامه پیدا می کند تا
درون ماده ما وارونی جمعیت رخ دهد و خود ماده نیز بتواند فوتون و انرژی اضافی
تولید کند و تبدیل به ماده تابنده می شود. فوتونها علاوه بر اینکه تعدادشان زیاد
می شود هم جهت و هم انرژی نیز می شوند( هم چون یک لشکر پیاده بسیار منظم که در یک
جهت و با نظم زیادی حرکت میکنند) . پرتوهای نوری هم از نظر فضایی و هم از نظر
زمانی همدوس می شوند. یعنی بی نظمی در پرتوها بسیار کم می شود. هنگامی که عمل
وارونی جمعیت رخ داد، تعداد فوتونها و در نتیجه انرژی پرتو دورن کاواک زیاد شده و
مقداری از آن توسط آیینه ای که بارتاب ان 99.9 است، به بیرون ساطع می شود که همان
پرتو لیزر یا نور تقویت شده توسط گسیا القایی می باشد.
پرتو لیزر خاصیت واگرایی کمی دارد. یعنی اینکه از هنگام خروج از دهانه لیزر تا
فاصله بسیار خوبی همان حالت و انرژی اولیه خود را حفظ میکند. نورهای غیر همدوس
همچون نور یک چراغ قوه، واگرا می شوند و بنابراین شدت و انرژی انها در فواصل دور
از منبع، کم میشود. اما نور لیزر شدت باریکه خود را (مانند یک لوله بسیار باریک) حفظ
میکند. البته میزان واگرایی بسته به انرژی پرتو و طول موج نیز دارد. برخی لیزرها
هستند که تا سطح کره ماه تابیده میشوند و تا آنجا تقریبا واگرا نمی شوند. یک راه
برای جلوگیر از واگرایی نور لیزر استفاده از فیبرهای نوری است که در آنها پرتو نور
انرژی اولیه اش را از دست نمی دهد. فیبر نوری را به دهانه لیزر وصل میکنند
انگاه هم چون یک لوله قابل انعطاف میتوانند نور لیز را به فواصل و جهتهای مختلف
برسانند. از این خاصیت در هنگاهم عمل های جراحی با نور لیزر مانند عمل جراحی چشم
استفاده میکنند. در جراحی چشم، پرتو لیزر باید با طول موج و شدت تعیین شده به سطح
چشم بتابد. برای حفظ انرژی لیزر از فیبر نوری استفاده میکنند.
منبع: طبیعت زنده ( فیزیک)